خلاصه رمان :
دانلود رمان داستان ام رمان شاهین فکرم را خراب کرده بود می کوشید تا زنش بشم تا روزی مرا بخاطر توله صدا کردن رشید با شلاق تنبیهم کند اما من طبق گفته خاله فخری ضمن اینکه زنش نمی شوم باید کاری کنم که تنبیهش رو برای همیشه فراموش کند یا اگر جسارتش را پیدا کردم من اورا تنبیه کنم ولی …خیلی میترسم.
منبع:
حبیب دانلود رمان منبع
درباره این سایت